نـﮧ نمـﮯدآنـﮯ !
هیچکس نمـﮯدآند. . .
پشت این چهره ی آرام در دلم چـﮧ مـﮯگذرد...
نمـﮯدآنـﮯ!
کسی نمـﮯدآند. . .
این آرامش ِ ظاهــر و این دل ِ نـا آرام ،
چقدر خستـﮧ ام مـﮯکند ...
*❤*دختــران دریـــا*❤*به وبلاگ ما خوش آمدید ... |
نـﮧ نمـﮯدآنـﮯ !
آوایی فراتر از " زیستن " ...
غربت لحظه هایم را " ناتمامــ " می گذارد ... باز حس عجیب " بودن " ...
در " منــ " هویدا می شود ... !!! خیس می شوم ... !
در زیر قطرات فراری از سکوت آسمان ... من از صدای پر پر شدن انتظار
به هجوم " حقیقت " دل بسته ام ... ! شاید ...
اینگونه " فریاد یاســ " را باور کنم ... !!!
در توالی سکوت تو ٬ در تداوم نبودنت ٬ رد پای آشنایی از صدای تو ٬ در میان حجم خاطرم هنوز زنده است ٬ هنوز می تپد و باورش نمیشود که نیستی که رفته ای ٬ کجا نوشته اند؟ عشق این چنین میان مرز سایه هاست؟ این چنین پر از هجوم فاصله ! در تقابل میان آب و تشنگی ٬ تقابل میان درد و زندگی کجا نوشته اند؟ ...
گاهی دلمـ ازهر چه آدمـ است می گیرد...!
"پررنگترین" خاطره هایم را بر "كمرنگیِ" حوصله یِ این روزهایم می چسبانم و ته نشین آخرین لبخندها را درعمق دریایِ غم نگاه می كنم و دست می كشم بر آن شاید حل شد به این " گمان" كه دنیایم بهتر شود پنجره ها را می بندم به روی نسیم كه "كوله بار غصه" دارد و در خیالم "دانه های سپید" شادی را از پشت این قاب شیشه ای می شمارم می ترسم ....حتی از سایه ام .... دلم عجیب برای یك شادیِ بی دلیل ....تنگ است كاش كمی مرا بفهمی ...
|
|
[ طراح قالب: آوازک | Theme By Avazak.ir | rss ] |